قال الله تبارکَ و تعالی : «یا محمد» لولاک لَما خَلَقتُ الافلاک«حديث قدسى»
بخش اول : مختصری از زندگینامه اول ما خَلَقَ الله ، رحمة للعالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
اول ما خلق الله، خاتم الانبیا، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )
اسم آن بزرگوار، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و کنیه اش ابو القاسم و ابو ابراهیم می باشد، مشهورترین القاب آن حضرت، رسول الله، نبی الله، مصطفی، محمود، امین، خاتم، نذیر، بشیر، رحمت، شاهد، یس، طه و ... می باشد.
عمر شریف آن بزرگوار شست و سه سال است که در صبح روز جمعه، هفدهم ربیع الاول سنه عام الافیل متولد شد. (عام الفیل سالی است که اصحاب فیل برای نابودی کعبه به مکه آمده بودند که خداوند به وسیله پرستوهایی که در دهانشان سجیل یا همان سنگ گل بود و به طرف سربازان حمله ور شدده بودند، اصحاب فیل را نابود کرد).
نام پدر آن بزرگوار،عبدالله بن عبدالمطلب (شيبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب است و نام مادرشان آمنه، دختر وهب بن عبدمناف، است. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) ، هنوز متولد نشده بودند که حضرت عبدلله ، هنگامی که از شام برمی گشته ، فوت شدند. بعد از این حادثه، پدربزرگ گرامی شان حضرت عبدالمطلب، کفالت پیامبر را بر عهده گرفتند که وی نیز او را به دایه ای به نام حلیمه سعدیه سپردند که البته حلیمه پس از شش سال، پیامر را به مادرش برگردانید. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) همراه مادر برای زیارت قبر عبدالله به مدینه رفت که هنگام مراجعت مادر را نیز از دست داد. حضرت عبدالمطلب تا سن هشت سالگی پیامبر، از او نگهداری کرد که بلاخره وی نیز از دنیا رفت. در این موقعیت که پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) ملالت بی پدری وبی مادری را می کشد عموی بزرگوارش (حضرت ابوطالب) و همسر ایشان، فاطمه بنت اسدمتکفل آن حضرت شدند.
قران کریم به همین نکته اشاره می کند و می فرماید:
ألم یجدک یتیماً فآوی و وجدک ضالاً فهدی و وجدک عائلاً فأغنی (ضحی، 6-8)
ایا تو را یتیم نیافت و پس پناهت داد و تو را سردرگم نیافت پس هدایتت کردو تو را فقیر نیافت پس بی نیازت نکرد. البته این یتیمی و سردرگمی و فقر، هیچ تاثیری در شخصیت ان بزرگوار نداشت.
کرامات، صفات عالیه و معجزات حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بسیار زیاد است به گونه ای که مورخین نوشته اند از روز تولد ان حضرت، دگرگونی هایی در عالم رخ داده است که در اصطلاح به آن ارهاص می گویند
«ارهاص» در لغت به معنای آماده ساختن و محکم کردن است، و در اصطلاح، وقوع کارهای خارقالعادهای است که قبل از تولد، هنگام تولد و پیش از ادعای نبوت از سوی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) انجام میگیرد و هدف مهم «اِرهاص» آماده کردن مردم برای پذیرش نبوت پیامبری است که قرار است متولد شود.
مهمترین ارهاصاتی که قبل از تولد و همچنین هنگام تولدپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اتفاق افتاد - مطابق چند روایت نقل شده از حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) چنین است:
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که ابلیس تا هفت آسمان بالا میرفت و مسائل غیبی را گوش میداد و اخبار آسمانها را میشنید، وقتی حضرت عیسی(علیه السلام) متولد شد او را از سه آسمان منع کردند و (بعد از آن) تا چهار آسمان بالا میرفت و چون پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) متولد شد او را از همه آسمانها منع کردند و شیاطین را با تیرهای شهاب از درهای آسمانها راندند.
صبح روزی که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) متولّد شد، همه بتهای عالم به رو بر زمین افتادند.
در آن روز ایوان کسری یعنی پادشاه عجم لرزید و 14 کنگره آن افتاد.
در آن روز دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک شد.
وادی سماوه که سالها کسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.
آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد.
طاق کسری از میانش شکست و دو قطعه شد.
نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید تا اینکه به مشرق رسید.
در آن صبح، تخت همه پادشاهان وقت، سرنگون شده بود.
در آن روز، همه پادشاهان وقت، لال شده بودند و نمیتوانستند سخن بگویند.
در آن روز، علم کاهنان از بین رفت و سِحر ساحران باطل شد
حضرت آمنه (س) مادر گرامی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت: والله که چون پسرم متولد شد، دستهایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد پس از او نوری ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور، قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی، صدائی شنیدم که میگفت: بهترین مردم را به دنیا آوردی، پس او را پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )نام کن. (بحارالانوار، ج15، ص257 --- امالی صدوق)
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، در بیست و پنج سالگی با حضرت خدیجه (سلام الله علیها) ازدواج کرد، آن بانویی که حق عظیمی بر گردن اسلام دارد. خديجه كبرى (س) با موقعيت و اموال خويش، خدمات شايانى به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) در اظهار رسالتش كرد. اين بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در رديف بانوان قدسى، همانند مريم و آسيه، قرار دارد. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به احترام خديجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هيچ زن ديگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنجهاى پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مىكردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش يارى میداد.
پی نوشت های بخش اول:
1. نمازی شاهرودی، علی، مستدرك سفينة البحار، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، 1419ق، ج 8، ص 243.- (بحار الأنوار: ج 15 ص 28)
ظاهراً مراد آن است که افلاک برای انسان و انسان برای عبودیت آفریده شده است. اگر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آفریده نمی شد انسان به راه بندگی هدایت نمی شد. بنابراین در صورت نبود آن حضرت، حکمت و هدف آفرینش تحقق نمی یافت وآفرینش افلاک بیهوده می شد و خداوند کار بیهوده نمی کند. در نتیجه اگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نبود خداوند افلاک را نمی آفرید.
و" لولاک یا محمد ما خلقت الأفلاک ولولا علی ما خلقتک ولولا فاطمة ما خلقتکما"
این حدیث را دانشمند فرزانه آقای میر جهانی «ره» در کتاب الجنة العاصمة ص 148 نقل کرده و سند آن را هم بیان نموده است.
همچنین علامه مرندی در کتاب «ملتقی البحرین» صفحه 14 و علامه نمازی شاهرودی در کتاب مستدرک سفینة البحار (درباره «خلق») و آیت الله گرامی در کتاب لولا فاطمه آورده اند.
در تفسیر این حدیث باید بگوئیم که این حدیث در بیان نقش و اهمیت وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) و حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) می باشد. زیرا هدف خداوند متعال از آفرینش بدون وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محقق نمی شود.
قرآن می فرماید: « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ » یعنی هدف از آفرینش رسیدن انس و جن به مقام عبودیت است. منظور از عبودیت، صرفا عبادت ظاهری نماز و روزه نیست بلکه عبارتست از مقام کمالی که انسان باید به آن برسد و از تمام اسارتها و بندگی ها رها گردد و تنها بنده خداوند متعال باشد و تحقیق این مقام جز با هدایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) محقق نمی شود. از این رو خداوند در حدیث قدسی می فرماید: « لولاک یا محمد لما خلقت الافلاک».
بخش دوم ****************************
نوجوانی و جواني پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )
آرامش و وقار و سيمای متفکر " محمد " از زمان نوجوانی در بين همسن و سالهايش کاملا مشخص بود . به قدری ابو طالب او را دوست داشت که هميشه مي خواست با او باشد و دست نوازش بر سر و رويش کشد و نگذارد درد يتيمی او را آزار دهد . در سن 12سالگی بود که عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر تجارتی - که آن زمان در حجاز معمول بود - به شام برد . درهمين سفر در محلی به نام " بصری " که از نواحی شام ( سوريه فعلی ) بود ، ابو طالب به " راهبی " مسيحی که نام وی " بحيرا " بود برخورد کرد . بحيرا هنگام ملاقات محمد - کودک ده يا دوازده ساله - از روی نشانه هايی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت که اين کودک همان پيغمبر آخر الزمان است . باز هم برای اطمينان بيشتر او را به لات و عزی - که نام دو بت از بتهای اهل مکه بود - سوگند داد که در آنچه از وی مي پرسد جز راست و درست بر زبانش نيايد . محمد با اضطراب و ناراحتی گفت ، من اين دو بت را که نام بردی دشمن دارم . مرا به خدا سوگند بده ! بحيرا يقين کرد که اين کودک همان پيامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی و چيزی عقيده ندارد . بحيرا به ابو طالب سفارش زياد کرد تا او را از شر دشمنان بويژه يهوديان نگاهبانی کند ، زيرا او در آينده مأموريت بزرگی به عهده خواهد گرفت . محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . در اين دوران که برای افراد عادی ، سن ستيزه جويی و آلودگی به شهوت و هوسهای زودگذر است ، برای محمد جوان ، سنی بود همراه با پاکی ، راستی و درستی ، تفکر و وقار و شرافتمندی و جلال . در راستی و درستی و امانت بی مانند بود . صدق لهجه ، راستی کردار ، ملايمت و صبر و حوصله در تمام حرکاتش ظاهر و آشکار بود . از آلودگيهای محيط آلوده مکه بر کنار ، دامنش از ناپاکی بت پرستی پاک و پاکيزه بود بحدی که موجب شگفتی همگان شده بود ، آن اندازه مورد اعتماد بود که به " محمد امين " مشهور گرديد . " امين " يعنی درست کار و امانتدار . در چهره محمد از همان آغاز نوجوانی و جوانی آثار وقار و قدرت و شجاعت و نيرومندی آشکار بود . در سن پانزده سالگی در يکی از جنگهای قريش با طايفه " هوازن " شرکت داشت و تيرها را از عموهايش بر طرف مي کرد . از اين جا مي توان به قدرت روحی و جسمی محمد پی برد . اين دلاوری بعدها در جنگهای اسلام با درخشندگی هر چه ببيشتر آشکار مي شود ، چنانکه علی ( علیه السلام ) که خود از شجاعان روزگار بود درباره پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت : " هر موقع کار در جبهه جنگ بر ما دشوار مي شد ، به رسول خدا پناه مي برديم و کسی از ما به دشمن از او نزديکتر نبود " با اين حال از جنگ و جدالهای بيهوده و کودکانه پرهيز مي کرد . عربستان در آن روزگار مرکز بت پرستی بود . افراد يا قبيله ها بتهايی از چوب و سنگ يا خرما مي ساختند و آنها را مي پرستيدند . محيط زندگی محمد به فحشا و کارهای زشت و می خواری و جنگ و ستيز آلوده بود ، با اين همه آلودگی محيط ، محمد هرگز به هيچ گناه و ناپاکی آلوده نشد و دامنش از بت و بت پرستی همچنان پاک ماند . روزی ابو طالب به عباس که جوانترين عموهايش بود گفت : " هيچ وقت نشنيده ام پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دروغی بگويد و هرگز نديده ام که با بچه ها در کوچه بازی کند " . از شگفتيهای جهان بشريت است که با آنهمه بی عفتی و بودن زنان و مردان آلوده در آن ديار که حتی به کارهای زشت خود افتخار مي کردند و زنان بدکار بر بالای بام خانه خود بيرق نصب مي نمودند ، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آنچنان پاک و پاکيزه زيست که هيچکس - حتی دشمنان - نتوانستند کوچکترين خرده ای بر او بگيرند . کيست که سيره و رفتار او را از کودکی تا جوانی و از جوانی تا پيری بخواند و در برابر عظمت و پاکی روحی و جسمی او سر تعظيم فرود نياورد ؟ !
يادی از پيمان جوانمردان يا ( حلف الفضول(
در گذشته بين برخی از قبيله ها پيمانی به نام " حلف الفضول " بود که پايه آن بر دفاع از حقوق افتادگان و بيچارگان بود و پايه گذاران آن کسانی بودند که اسمشان " فضل " يا از ريشه " فضل " بود . پيمانی که بعدا عده ای از قريش بستند هدفی جز اين نداشت . يکی از ويژگيهای اين پيمان ، دفاع از مکه و مردم مکه بود در برابر دشمنان خارجی . اما اگر کسی غير از مردم مکه و هم پيمانهای آنها در آن شهر زندگی مي کرد و ظلمی بر او وارد مي شد ، کسی به دادش نمي رسيد . اتفاقا روزی مردی از قبيله بنی اسد به مکه آمد تا اجناس خود را بفروشد . مردی از طايفه بن سهم کالای او را خريد ولی قيمتش را به او نپرداخت . آن مرد مظلوم از قريش کمک خواست ، کسی به دادش نرسيد . ناچار بر کوه ابو قبيس که در کنار خانه کعبه است ، بالا رفت و اشعاری درباره سرگذشت خود خواند و قريش را به ياری طلبيد . دادخواهی او عده ای از جوانان قريش را تحت تأثير قرار داد . ناچار در خانه عبد الله پسر جدعان جمع شدند تا فکری به حال آن مرد کنند . در همان خانه که حضرت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) هم بود پيمان بستند که نگذارند به هيچکس ستمی شود ، قيمت کالای آن مرد را گرفتند و به او برگرداندند. بعدها پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از اين پيمان ، به نيکی ياد مي کرد . از جمله فرمود : " در خانه عبد الله جدعان شاهد پيمانی شدم که اگر حالا هم - پس از بعثت به پيامبری - مرا به آن پيمان دعوت کنند قبول مي کنم . يعنی حالا نيز به عهد و پيمان خود وفادارم " . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در سن بيست سالگی به اين پيمان پيوست ، اما پيش از آن - همچنان که بعد از آن نيز - به اشخاص فقير و بينوا و کودکان يتيم و زنانی که شوهرانشان را در جنگها از دست داده بودند ، محبت بسيار مي کرد و هر چه مي توانست از کمک نسبت به محرومان خودداری نمي نمود . پيوستن وی نيز به اين پيمان چيزی جز علاقه به دستگيری بينوايان و رفع ستم از مظلومان نبود .
ازدواج پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )
وقتی امانت و درستی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) زبانزد همگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خديجه دختر خويلد که پيش از آن دوبار ازدواج کرده بود و ثروتی زياد و عفت و تقوايی بی نظير داشت ، خواست که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی بهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بدهد .پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اين پيشنهاد را پذيرفت . خديجه " ميسره " غلام خود را همراه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) فرستاد . وقتی " ميسره " و " محمد " از سفر پر سود شام برگشتند ، ميسره گزارش سفر را جزء به جزء به خديجه داد و از امانت و درستی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )حکايتها گفت ، از جمله برای خديجه تعريف کرد : وقتی به " بصری " رسيديم ، امين برای استراحت زير سايه درختی نشست . در اين موقع ، چشم راهبی که در عبادتگاه خود بود به " امين " افتاد . پيش من آمد و نام او را از من پرسيد و سپس چنين گفت : " اين مرد که زير درخت نشسته ، همان پيامبری است که در ( تورات ) و ( انجيل ) درباره او مژده داده اند و من آنها را خوانده ام " . خديجه شيفته امانت و صداقت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شد . چندی بعد خواستار ازدواج با محمد گرديد . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )نيز اين پيشنهاد را قبول کرد . در اين موقع خديجه چهل ساله بود و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بيست و پنج سال داشت . خديجه تمام ثروت خود را در اختيار پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مي خواست در عمل نشان دهد که مي توان ساده و دور از هوسهای زود گذر و بدون غلام و کنيز زندگی کرد . خانه خديجه پيش از ازدواج پناهگاه بينوايان و تهيدستان بود . در موقع ازدواج هم کوچکترين تغييری - از اين لحاظ - در خانه خديجه بوجود نيامد و همچنان به بينوايان بذل و بخشش مي کردند . حليمه دايه حضرت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در سالهای قحطی و بی بارانی به سراغ فرزند رضاعي اش پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مي آمد . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) عبای خود را زير پای او پهن مي کرد و به سخنان او گوش مي داد و موقع رفتن آنچه مي توانست به مادر رضاعی ( دايه ) خود کمک مي کرد . محمد امين بجای اينکه پس از در اختيار گرفتن ثروت خديجه به وسوسه های زودگذر دچار شود ، جز در کار خير و کمک به بينوايان قدمی بر نمي داشت و بيشتر اوقات فراغت را به خارج مکه مي رفت و مدتها در دامنه کوهها و ميان غار مي نشست و در آثار صنع خدا و شگفتيهای جهان خلقت به تفکر مي پرداخت و با خدای جهان به راز و نياز سرگرم مي شد . سالها بدين منوال گذشت ، خديجه همسر عزيز و باوفايش نيز مي دانست که هر وقت محمد ( ص ) در خانه نيست ، در " غار حرا " بسر مي برد . غار حرا در شمال مکه در بالای کوهی قرار دارد که هم اکنون نيز مشتاقان بدان جا مي روند و خاکش را توتيای چشم مي کنند . اين نقطه دور از غوغای شهر و بت پرستی و آلودگيها ، جايی است که شاهد راز و نيازهای پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بوده است بخصوص در ماه رمضان که تمام ماه را پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در آنجا بسر مي برد . اين تخته سنگهای سياه و اين غار ، شاهد نزول " وحی " و تابندگی انوار الهی بر قلب پاک " عزيز قريش " بوده است . اين همان کوه " جبل النور " است که هنوز هم نور افشانی مي کند .
آغاز بعثت
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مي پرداخت و در عالم خواب رؤياهايی مي ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذيرش وحی - کم کم - آماده مي شد . درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحی مأمور شد آياتی از قرآن را برپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بخواند و او را به مقام پيامبری مفتخر سازد . سنپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در اين هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهايی و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) خواست اين آيات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم " . يعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفريد . او انسان را از خون بسته آفريد . بخوان به نام پروردگارت که گرامي تر و بزرگتر است . خدايی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمي دانست پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايی خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) احساس کرد مي تواند " لوحی " را که در دست جبرئيل است بخواند . اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود . جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوی خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست که مأموريت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمي دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بينوايان کمک مي کنی و ستمديدگان را ياری مي نمايی " . سپسپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) گفت : " مرابپوشان " خديجه او را پوشاند . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اندکی به خواب رفت . خديجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنين گفت : آنچه برای پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پيش آمده است آغاز پيغمبری است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود مي آيد . خديجه با دلگرمی به خانه برگشت .
نخستين مسلمانان
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دعوت به اسلام را از خانه اش آغاز کرد . ابتدا همسرش خديجه و پسر عمويش علی به او ايمان آوردند . سپس کسان ديگر نيز به پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و دين اسلام گرويدند . دعوتهای نخست بسيار مخفيانه بود .پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و چند نفر از ياران خود ، دور از چشم مردم ، در گوشه و کنار نماز مي خواندند . روزی سعد بن ابی وقاص با تنی چند از مسلمانان در دره ای خارج از مکه نماز مي خواند . عده ای از بت پرستان آنها را ديدند که در برابر خالق بزرگ خود خضوع مي کنند . آنان را مسخره کردند و قصد آزار آنها را داشتند . اما مسلمانان در صدد دفاع بر آمدند .
دعوت از خويشان و نزديکان
پس از سه سال که مسلمانان در کنار پيامبر بزرگوار خود به عبادت و دعوت مي پرداختند و کار خود را از ديگران پنهان مي داشتند ، فرمان الهی فرود آمد : " فاصدع بما تؤمر... آنچه را که بدان مأموری آشکار کن و از مشرکان روی بگردان " . بدين جهت ، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مأمور شد که دعوت خويش را آشکار نمايد ، برای اين مقصود قرار شد از خويشان و نزديکان خود آغاز نمايد و اين نيز دستور الهی بود : " وأنذر عشيرتک الاقربين . نزديکانت را بيم ده " . وقتی اين دستور آمد پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به علی که سنش از 15سال تجاوز نمي کرد دستور داد تا غذايی فراهم کند و خاندان عبد المطلب را دعوت نمايد تا دعوت خود را رسول مکرم ( ص ) به آنها ابلاغ فرمايد . در اين مجلس حمزه و ابو طالب و ابو لهب و افرادی نزديک يا کمی بيشتر از 40نفر حاضر شدند . اما ابو لهب که دلش از کينه و حسد پر بود با سخنان ياوه و مسخره آميز خود ، جلسه را بر هم زد . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مصلحت ديد که اين دعوت فردا تکرار شود . وقتی حاضران غذا خوردند و سير شدند ،پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) سخنان خود را با نام خدا و ستايش او و اقرار به يگانگي اش چنين آغاز کرد: " ... براستی هيچ راهنمای جمعيتی به کسان خود دروغ نمي گويد . به خدايی که جز او خدايی نيست ، من فرستاده او به سوی شما و همه جهانيان هستم . ای خويشان من ، شما چنانکه به خواب مي رويد مي ميريد و چنانکه بيدار مي گرديد در قيامت زنده مي شويد ، شما نتيجه کردار و اعمال خود را مي بينيد . برای نيکوکاران بهشت ابدی خدا و برای بدکاران دوزخ ابدی خدا آماده است . هيچکس بهتر از آنچه من برای شما آورده ام ، برای شما نياورده . من خير دنيا و آخرت را برای شما آورده ام . من از جانب خدا مأمورم شما را به جانب او بخوانم . هر يک از شما پشتيبان من باشد برادر و وصی و جانشين من نيز خواهد بود " . وقتی سخنانپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پايان گرفت ، سکوت کامل بر جلسه حکمفرما شد . همه درفکر فرو رفته بودند . عاقبت حضرت علی ( علیه السلام ) که نوجوانی 15ساله بود برخاست و گفت : ای پيامبر خدا من آماده پشتيبانی از شما هستم . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دستور داد بنشيند . باز هم کلمات خود را تا سه بار تکرار کرد و هر بار علی ( علیه السلام ) بلند مي شد . سپس پيامبر ( ص ) رو به خويشان خود کرد و گفت : اين جوان ( علی ) برادر و وصی و جانشين من است ميان شما . به سخنان او گوش دهيد و از او پيروی کنيد . وقتی جلسه تمام شد ، ابو لهب و برخی ديگر به ابو طالب پدر علی ( علیه السلام ) مي گفتند : ديدی ، محمد دستور داد که از پسرت پيروی کنی ! ديدی او را بزرگ تو قرار داد ! اين حقيقت از همان سرآغاز دعوت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آشکار شد که اين منصب الهی : نبوت و امامت ( وصايت و ولايت ) از هم جدا نيستند و نيز روشن شد که قدرت روحی و ايمان و معرفت علی ( علیه السلام ) به مقام نبوت به قدری زياد بوده است که در جلسه ای که همه پيران قوم حاضر بودند ، بدون ترديد ، پشتيبانی خود را - با همه مشکلات - از پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اعلام مي کند .
دعوت عمومي
سه سال از بعثت گذشته بود که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بعد از دعوت خويشاوندان ، پيامبری خود را برای عموم مردم آشکار کرد . روزی بر کوه " صفا " بالا رفت و با صدای بلند گفت : يا صباحاه ! ( اين کلمه مانند زنگ خطر و اعلام آمادگی است ) . عده ای از قبايل به سوی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شتافتند . سپس پيامبر رو به مردم کرده گفت : " ای مردم اگر من به شما بگويم که پشت اين کوه دشمنان شما کمين کرده اند و قصد مال و جان شما را دارند ، حرف مرا قبول مي کنيد ؟ همگی گفتند : ما تاکنون از تو دروغی نشنيده ايم . سپس فرمود : ای مردم خود را از آتش دوزخ نجات دهيد . من شما را از عذاب دردناک الهی مي ترسانم . مانند ديده بانی که دشمن را از نقطه دوری مي بيند و قوم خود را از خطر آگاه مي کند ، منهم شما را از خطر عذاب قيامت آگاه مي سازم " . مردم از مأموريت بزرگ پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آگاه تر شدند. اما ابو لهب نيز در اين جا موضوع مهم رسالت را با سبکسری پاسخ گفت .
نخستين مسلمين
به محض ابلاغ عمومی رسالت ، وضع بسياری از مردم با پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تغيير کرد . همان کسانی که به ظاهر او را دوست مي داشتند ، بنای اذيت و آزارش را گذاشتند. آنها که در قبول دعوت او پيشرو بودند ، از کسانی بودند که او را بيشتر از هر کسی مي شناختند و به راستی کردار و گفتارش ايمان داشتند . غير از خديجه و علی و زيد پسر حارثه - که غلام آزاد شده پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بود - ، جعفر فرزند ابو طالب و ابوذر غفاری و عمرو بن عبسه و خالد بن سعيد و ابوبکر و ... از پيشگامان در ايمان بودند ، و اينها هم در آگاه کردن جوانان مکه و تبليغ آنها به اسلام از کوشش دريغ نمي کردند . نخستين مسلمانان : بلال - ياسر و زنش سميه - خباب - أرقم - طلحه - زبير - عثمان - سعد و ... ، روی هم رفته در سه سال اول ، عده پيروان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به بيست نفر رسيدند
آزار مخالفان
کم کم صفها از هم جدا شد . کسانی که مسلمان شده بودند سعی مي کردند بت پرستان را به خدای يگانه دعوت کنند . بت پرستان نيز که منافع و رياست خود را بر عده ای نادانتر از خود در خطر مي ديدند مي کوشيدند مسلمانان را آزار دهند و آنها را از کيش تازه برگردانند . مسلمانان و بيش از همه ، شخص پيامبر عاليقدر از بت پرستان آزار مي ديدند . يکبار هنگامی که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در کعبه مشغول نماز خواندن بود و سرش را پايين انداخته بود ، ابو جهل - از دشمنان سرسخت اسلام - شکمبه شتری که قربانی کرده بودند روی گردن مبارک پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ريخت . چون پيامبر ، صبح زود ، برای نماز از منزل خارج مي شد ، مردم شاخه های خار را در راهش مي انداختند تا خارها در تاريکی در پاهای مقدسش فرو رود . گاهی مشرکان خاک و سنگ به طرف پيامبر پرتاب مي کردند . يک روز عده ای از اعيان قريش بر او حمله کردند و در اين ميان مردی به نام " عقبه بن ابی معيط " پارچه ای را به دور گردن پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) انداخت و به سختی آن را کشيد به طوری که زندگی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در خطر افتاده بود . بارها اين آزارها تکرار شد . هر چه اسلام بيشتر در بين مردم گسترش مي يافت بت پرستان نيز بر آزارها و توطئه چيني های خود مي افزودند . فرزندان مسلمان مورد آزار پدران ، و برادران مسلمان از برادران مشرک خود آزار مي ديدند . جوانان حقيقت طلب که به اعتقادات خرافی و باطل پدران خود پشت پا زده بودند و به اسلام گرويده بودند به زندانها درافتادند و حتی پدران و مادران به آنها غذا نمي دادند . اما آن مسلمانان با ايمان با چشمان گود افتاده و اشک آلود و لبهای خشکيده از گرسنگی و تشنگی ، خدا را همچنان پرستش مي کردند . مشرکان زره آهنين در بر غلامان مي کردند و آنها را در ميان آفتاب داغ و روی ريگهای تفتيده مي انداختند تا اينکه پوست بدنشان بسوزد . برخی را با آهن داغ شده مي سوزاندند و به پای بعضی طناب مي بستند و آنها را روی ريگهای سوزان مي کشيدند . بلال غلامی بود حبشی ، اربابش او را وسط روز ، در آفتاب بسيار گرم ، روی زمين مي انداخت و سنگهای بزرگی را روی سينه اش مي گذاشت ولی بلال همه اين آزارها راتحمل مي کرد و پی در پی ( احد احد ) مي گفت و خدای يگانه را ياد مي کرد . ياسر پدر عمار را با طناب به دو شتر قوی بستند و آن دو شتر را در جهت مخالف يکديگر راندند تا ياسر دو تکه شد . سميه مادر عمار را هم به وضع بسيار دردناکی شهيد کردند . اما مسلمانان پاک اعتقاد - با اين همه شکنجه ها - عاشقانه ، تا پای مرگ پيش رفتند و از ايمان به خدای يگانه دست نکشيدند
روش بت پرستان با محمد ( ص )
وقتی مشرکان از راه آزارها نتوانستند به مقصود خود برسند از راه تهديد و تطميع در آمدند ، زيرا روز به روزپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در دل تمام قبايل و مردم آن ديار برای خود جايی باز مي نمود و پيروان بيشتری مي يافت . مشرکان در آغاز تصميم گرفتند دسته جمعی با " ابو طالب " عم و يگانه حامی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ملاقات کنند . پس از ديدار به ابوطالب چنين گفتند : " ابو طالب ، تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری . برادر زاده تو محمد به خدايان ما ناسزا مي گويد و آيين ما و پدران ما را به بدی ياد مي کند و عقيده ما را پست و بی ارزش مي شمارد . به او بگو دست از کارهای خود بردارد و نسبت به بتهای ما سخنی که توهين آميز باشد نگويد . يا او را اختيار ما بگذار و حمايت خود را از او بردار " . مشرکان قريش وقتی احساس کردند که اسلام کم کم در بين مردم و قبايل نفوذ مي کند و آيات قرآن بر دلهای مردم مي نشيند و آنها را تحت تأثير قرار مي دهد بيش از پيش احساس خطر کردند و برای جلوگيری از اين خطر بار ديگر و بار ديگر با ابو طالب بزرگ قريش و سرور بنی هاشم ملاقات کردند و هر بار ابو طالب با نرمی و مدارا با آنها سخن گفت و قول داد که به برادر زاده اش پيغام آنها را خواهد رساند . اما پيامبر عظيم الشأن اسلام در پاسخ به عمش چنين فرمود : " عمو جان ، به خدا قسم هر گاه آفتاب را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند که دست از دين خدا و تبليغ آن بردارم حاضر نمي شوم . من در اين راه يا بايد به هدف خود که گسترش اسلام است برسم يا جانم را در اين راه فدا کنم " . ابو طالب به برادرزاده اش گفت : " به خدا قسم دست از حمايت تو بر نمي دارم . مأموريت خود را به پايان برسان " . سرانجام فرعونيان مکه به خيال باطل خود ، از در تطميع در آمدند ، و پيغام دادند که ما حاضريم هر چه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بخواهد از ثروت و سلطنت و زنهای زيباروی در اختيارش قرار دهيم ، بشرط اينکه از دين تازه و بد گفتن به بتهای ما دست بردارد. اما پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به سخنان آنها که از افکاری شايسته خودشان سرچشمه مي گرفت اعتنايی نکرد و از آنها خواست که به " الله " ايمان بياورند تا بر عرب و عجم سروری کنند. آنها با انديشه های محدود خود نمي توانستند قبول کنند که به جای 360بت ، فقط يک خدا را بپرستند . از اين به بعد - همانطور که گفتيم - ابو جهل و ديگران بنای آزار و اذيت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و ديگر مسلمانان را گذاشته و آنچه در توان داشتند در راه آزار و مسخره کردن پيامبر و مؤمنان به اسلام ، بکار بردند .
استقامت پيامبر ( ص )
با اين همه آزاری که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از مردم مي ديد مانند کوه در برابر آنه ايستاده بود و همه جا و همه وقت و در هر مکانی که چند تن را دور يکديگر نشسته مي ديد، درباره خدا و احکام اسلام و قرآن سخن مي گفت و با آيات الهی دلها را نرم و به سوی اسلام متمايل مي ساخت . مي گفت "الله " خداوند يگانه و مالک اين جهان و آن جهان است . تنها بايد او را عبادت کرد و از او پروا داشت . همه قدرتها از خداست . ما و شما و همه ، دوباره زنده می شويم و در برابر کارهای نيک خود پاداش خواهيم داشت و در برابر کارهای زشت خود کيفر خواهيم ديد. ای مردم از گناه ، دروغ ، تهمت و دشنام بپرهيزيد. قريش آن چنان تحت تأثير آيات قرآنی قرار گرفته بودند که ناچار، برای قضاوت از "وليد" که داور آنها در مشکلات زندگی و ياور آنها در دشواريها بود، کمک خواستند. وليد پس از استماع آيات قرآنی به آنها چنين گفت : "من از محمد امروز سخنی شنيدم که از جنس کلام انس و جن نيست . شيرينی خاصی دارد و زيبايی مخصوصي ، شاخسار آن پر ميوه و ريشه های آن پر برکت است . سخنی است برجسته و هيچ سخنی از آن برجسته تر نيست ". مشرکان وقتی به حلاوت و جذابيت کلام خدا پی بردند و در برابر آن عاجز شدند، چاره کار خود را در اين ديدند که به آن کلام آسمانی تهمت "سحر و جادو" بزنند، و برای اينکه به پيامبری پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) ايمان نياورند بنای بهانه گيری گذاشتند. مثلا از پيامبر مي خواستند تا خدا و فرشتگان را حاضر کند! از وی مي خواستند کاخی از طلا داشته باشد يا بوستانی پر آب و درخت ! و نظاير اين حرفها. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در پاسخ آنها چنين فرمود: من رسولی بيش نيستم و بدون اذن خدا نمي توانم معجزه ای بياورم
. مهاجرت به حبشه
در سال پنجم از بعثت يک دسته از اصحاب پيغمبر که عده آنها به 80نفر مي رسيد و تحت آزار و اذيت مشرکان بودند، بر حسب موافقت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )به حبشه رفتند. حبشه ، جای امن و آرامی بود و نجاشی حکمروای آنجا مردی بود مهربان و مسيحي . مسلمانان مي خواستند در آنجا ضمن کسب و کار، خدای را عبادت کنند. اما در آنجا نيز مسلمانها از آزار مردم مکه در امان نبودند. مکي ها از نجاشی خواستند مسلمانان را به مکه برگرداند و برای اينکه پادشاه حبشه را به سوی خود جلب کنند هديه هايی هم برای وی فرستادند. اما پادشاه حبشه گفت : اينها از تمام سرزمينها، سرزمين مرا برگزيده اند. من بايد تحقيق کنم ، تا بدانم چه مي گويند و شکايت آنها و علت آن چيست ؟ سپس دستور داد مسلمانان را در دربار حاضر کردند. از آنها خواست علت مهاجرت و پيامبر خود و دين تازه خود را معرفی کنند. جعفر بن ابيطالب به نمايندگی مهاجرين برخاست و چنين گفت : "ما مردمی نادان بوديم . بت مي پرستيديم . از گوشت مردار تغذيه مي کرديم . کارهای زشت مرتکب مي شديم . حق همسايگان را رعايت نمي کرديم . زورمندان ، ناتوانان را پايمال مي کردند. تا آن گاه که خداوند از بين ما پيامبری برانگيخت و او را به راستگويی و امانت مي شناسيم . وی ما را به پرستش خدای يگانه دعوت کرد. از ما خواست که از پرستش بتهای سنگی و چوبی دست برداريم . و راستگو، امانتدار، خويشاوند دوست ، خوشرفتار و پرهيزگار باشيم . کار زشت نکنيم . مال يتيمان را نخوريم . زنا را ترک گوئيم . نماز بخوانيم . روزه بگيريم ، زکوة بدهيم ، ما هم به اين پيامبر ايمان آورديم و پيرو او شديم . قوم ما هم به خاطر اينکه ما چنين دينی را پذيرفتيم به ما بسيار ستم کردند تا از اين دين دست برداريم و بت پرست شويم و کارهای زشت را دوباره شروع کنيم . وقتی کار بر ما سخت شد و آزار آنها از حد گذشت ، به کشور تو پناه آورديم و از پادشاهان تو را برگزيديم . اميدواريم در پناه تو بر ما ستم نشود". نجاشی گفت : از آياتی کهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بر شما خوانده است برای ما هم اندکی بخوانيد. جعفر آيات اول سوره مريم را خواند. نجاشی و اطرافيانش سخت تحت تأثير قرار گرفتند و گريه کردند. نجاشی که مسيحی بود گفت : به خدا قسم اين سخنان از همان جايی آمده است که سخنان حضرت عيسی سرچشمه گرفته . سپس نجاشی به مشرکان مکه گفت : من هرگز اينها را به شما تسليم نخواهم کرد. کفار قريش از اين شکست بی اندازه خشمگين شدند و به مکه باز گشتند.
محاصره اقتصادي
مشرکان قريش برای اينکه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و مسلمانان را در تنگنا قرار دهند عهد نامه ای نوشتند و امضا کردند که بر طبق آن بايد قريش ارتباط خود را با محمد (ص ) و طرفدارانش قطع کنند. با آنها زناشويی و معامله نکنند. درهمه پيش آمدها با دشمنان اسلام هم دست شوند. اين عهدنامه را در داخل کعبه آويختند و سوگند خوردند متن آنرا رعايت کنند. ابو طالب حامی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )از فرزندان هاشم و مطلب خواست تا در دره ای که به نام "شعب ابی طالب " است ساکن شوند و از بت پرستان دور شوند. مسلمانان در آنجا در زير سايبانها زندگی تازه را آغاز کردند و برای جلوگيری از حمله ناگهانی آنها برجهای مراقبتی ساختند. اين محاصره سخت سه سال طول کشيد. تنها در ماههای حرام (رجب - محرم - ذيقعده - ذيحجه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و مسلمانان از "شعب " برای تبليغ دين و خريد اندکی آذوقه خارج مي شدند ولی کفار - بخصوص ابو لهب - اجناس را مي خريدند و يا دستور مي دادند که آنها را گران کنند تا مسلمانان نتوانند چيزی خريداری نمايند. گرسنگی و سختی به حد نهايت رسيد. اما مسلمانان استقامت خود را از دست ندادند. روزی از طريق وحی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )خبردار شد که عهد نامه را موريانه ها خورده اند و جز کلمه "بسمک اللهم " چيزی باقی نمانده . اين مطلب را ابو طالب در جمع مشرکان گفت . وقتی رفتند و تحقيق کردند به صدق گفتار پيامبر پی بردند و دست از محاصره کشيدند. مسلمانان نيز نفسی براحت کشيدند... اما... اما پس از چند ماهی خديجه همسر با وفا و ابو طالب حامی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) دار دنيا را وداع کردند و اين امر بر پيامبر گران آمد. بار ديگر اذيت و آزار مشرکان آغاز شد.
انتشار اسلام در يثرب ( مدينه )
در هنگام حج عده ای در حدود شش تن از مردم يثرب باپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )ملاقات کردند و از آيين پاک اسلام آگاه گرديدند. مردم مدينه به خاطر جنگ و جدالهای دو قبيله (اوس ) و (خزرج ) و فشارهايی که از طرف يهوديان بر آنها وارد مي شد، گويی منتظر اين آيين مقدس بودند که پيام نجات بخش خود را بگوش آنها برساند. اين شش تن مسلمان به مدينه رفتند و از پيغمبر و اسلام سخنها گفتند و مردم را آماده پذيرش اسلام نمودند. سال ديگر در هنگام حج دوازده نفر باپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و آيين مقدس اسلام آشنا شدند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )يکی از ياران خود را برای تعليم قرآن و احکام اسلام همراه آنها فرستاد. در سال ديگر نيز در محلی به نام "عقبه " دوازده نفر با پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بيعت کردند و عهد نمودند که از پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مانند خويشان نزديک خود حمايت کنند. به دنبال اين بيعت ، در همان محل ، 73نفر مرد و زن با پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پيمان وفاداری بستند و قول دادند ازپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در برابر دشمنان اسلام تا پای جان حمايت کنند. زمينه برای هجرت به يثرب که بعدها "مدينه " ناميده شد، فراهم گرديد.پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نيز اجازه فرمود که کم کم اصحابش به مدينه مهاجرت نمايند.
معراج
پيش از هجرت به مدينه که در ماه ربيع الاول سال سيزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگیپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )پيش آمد که به ذکر مختصری از آن مي پردازيم : در سال دهم بعثت "معراج "پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امين وحی (جبرئيل ) و بر مرکب فضا پيمايی به نام "براق " انجام شد. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اين سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امير المومنين علی ( علیه السلام )غاز کرد و با همان مرکب به سوی بيت المقدس يا مسجد اقصی روانه شد، و از بيت اللحم که زادگاه حضرت مسيح است و منازل انبيا (ع ) ديدن فرمود. سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازديد به عمل آورد، و در نتيجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پايان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهي " رفت و آنرا سراپا پوشيده از شکوه و جلال و عظمت ديد. سپس از همان راهی که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پيمای خود پيش از طلوع فجر در خانه "ام هاني " پائين آمد. به عقيده شيعه اين سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی گفته اند. در قرآن کريم در سوره "اسرا" از اين سفر با شکوه بدين صورت ياد شده است : "منزه است خدايی که شبانگاه بنده خويش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سير داد، تا آيتهای خويش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بيناست ". در همين سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمايند، که نماز معراج روحانی مومن است .
سفر به طائف
حادثه ديگر سفر حضرت محمد (ص ) است به طائف . در سال يازدهم بعثت بر اثر خفقان محيط مکه و آزار بت پرستان و کينه توزی مکيان ، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )خواست به محيط ديگری برود. يکه و تنها راه طائف را در پيش گرفت تا با سران قبايل ثقيف تماس بگيرد، و آيين اسلام را به آنها بشناساند. اما آن مردم سخت دل به سخنان رسول مکرم (ص ) گوش ندادند و حتی بنای اذيت و آزار پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را گذاشتند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )چند روز در "نخله " بين راه طائف و مکه ماند و چون از کينه توزی و دشمنی بت پرستان بيمناک بود، مي خواست کسی را بجويد - که بنا به رسم آن زمان - او را در بازگشت به مکه امان دهد. از اين رو شخصی را به مکه فرستاد و از "مطعم بن عدي " امان خواست . مطعم حفظ جان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )را به عهده گرفت و در حقپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) نيکی کرد. بعدها پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )بارها از نيکی و محبت او در حق خود ياد مي فرمود.
هجرت به مدينه
مسلمانان با اجازهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )به مدينه رفتند و در مکه جز پيامبر و علی (علیه السلام ) و چند تن که يا بيمار بودند و يا در زندان مشرکان بودند کسی باقی نماند. وقتی بت پرستان از هجرت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با خبر شدند، در پی نشست ها و مشورت ها قرار گذاشتند چهل نفر از قبايل را تعيين کنند، تا شب هجرت به خانه پيامبر بريزند و آن حضرت را به قتل رسانند، تا خون وی در بين تمام قبايل پخش گردد و بنی هاشم نتوانند انتقام بگيرند، و درنتيجه خون آن حضرت پايمال شود. اما فرشته وحی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را از نقشه شوم آنها با خبر کرد. آن شب که آدمکشان قريش مي خواستند اين خيال شوم و نقشه پليد را عملی کنند، علی بن ابيطالب (علیه السلام ) بجای پيغمبر خوابيد، و آن حضرت مخفيانه از خانه بيرون رفت . ابتدا به غار ثور (در جنوب مکه ) پناه برد و از آنجا به همراه ابوبکر به سوی "يثرب " يا "مدينة النبي " که بعدها به "مدينه " شهرت يافت ، هجرت فرمود.
ورود به مدينه
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و همراهان روز دوشنبه 12ماه ربيع الاول به "قبا" در دو فرسخی مدينه رسيدند. پيامبر (ص ) تا آخر هفته در آنجا توقف فرمود تا علی (علیه السلام) و همراهان برسند. مسجد قبا در اين محل ، يادگار آن روز بزرگ است . علی (علیه السلام ) پس از هجرت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، مامور بود امانتهای مردم را به آنها برگرداند و زنان هاشمی از آن جمله : فاطمه دخترپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و مادر خود فاطمه دختر اسد و مسلمانانی که تا آن روز موفق به هجرت نشده بودند همراه ببرد.علی ( علیه السلام )با همراهان به راه افتاد. راهی پر خطر و سخت . علی ( علیه السلام ) با پاهای خون آلود و ورم کرده ، پس از سه روز به پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) پيوست و مورد لطف خاصپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) قرار گرفت . مردم مدينه با غريو و هلهله شادی - پس از سه سال انتظار - از پيامبر خود استقبال کردند.
اهميت هجرت
ورود پيامبر و مسلمانان به مدينه ، فصل تازه ای در زندگی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و اسلام گشود. مانند کسی که از يک محيط آلوده و خفقان آور به هوای آزاد و سالم پناه برد. بی جهت نيست که هجرت در راه خدا و برای گسترش دين خدا برابر با جهاد است و اين همه عظمت دارد. هجرت ، يعنی دست از همه علاقه های قبلی کشيدن و پا بر روی عادات و آداب کهنه نهادن و به سوی زندگی نوين رفتن . رفتن شخص از جهل به سوی نور و دانايي ، هجرت است . رفتن از ناپاکی به سوی پاکی هجرت است . هجرت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و مسلمانان ازمکه (محيط اختناق و آلودگی و کينه ) به سوی مدينه (شهر صفا و نصرت و برادري ) و به سوی پي ريزی زندگی اجتماعی اسلامي ، نخستين گام بلند در پيروزی و گسترش اسلام و جهانی شدن آن بود. نظر به اهميت هجرت بود که بعدها در زمان خليفه دوم به پيشنهاد علی (علیه السلام )، اين سال مبدا تاريخ اسلام يعنی (هجري ) شد.
نخستين گام
وقتی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) آن همه استقبال و شادی و شادمانی را از مردم مدينه ديد، اولين کاری که کرد اين بود که ، طرح ساختن مسجدی را برای مسلمانان پی افکند. مسجد تنها محلی برای خواندن نماز نبود. در مسجد تمام کارهای قضائی و اجتماعی مربوط به مسلمانان انجام مي شد. مسجد مرکز تعليم و تربيت و اجتماعات اسلامی از هر قبيل بود. شعرا اشعار خود را در مسجد مي خواندند. مسلمانان در کنار هم وپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در کنار آنها با عشق و علاقه به ساختن مسجد پرداختند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )خود سنگ بر دوش مي کشيد و مانند کارگر ساده ای کار مي کرد. اين مسجد همان است که اکنون با عظمت برجاست و بعد از مسجد الحرام ، دومين مسجد جهان است . پيامبر بين دو قبيله "اوس " و "خزرج " که سالها جنگ بود، صلح و آشتی برقرار کرد. بين "مهاجران " و مردم مدينه که مهاجران را در خانه های خود پذيرفته بودند يعنی "انصار"، پيمان برادری برقرار کرد. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) توحيد اسلامی و پيوند اعتقادی و برادری را جايگزين روابط قبيلگی کرد. با منشوری که صادر فرمود، در حقيقت "قانون اساسي " جامعه اسلامی را در مدينه تدوين کرد و مردم مسلمان را در حقوق و حدود برابر اعلام فرمود. طوايف يهود را که در داخل و خارج مدينه بسر مي بردند امان داد. بطور خلاصه ،پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )از مردمی کينه توز، بی خبر از قانون و نظام اجتماعی و گمراه ، جامعه ای متحد، برادر، بلند نظر و فداکار بوجود آورد. بتدريج از سال دوم برابر حملات دشمنان اسلام ، اقدامات رزمی و دفاعی صورت گرفت .
جنگها يا غزوه های پيغمبر ( ص )
دشمن کينه توز ديرين اسلام يعنی کفار مکه ، در صدد بودند، به هر صورتی امکان دارد - جامعه نو پای اسلامی را با شکست مواجه کنند - بدين جهت به جنگهايی دست زدند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )نيز برای دفاع دستور آمادگی مسلمانان را صادر فرمود. بنابراين در مدينه از آغاز گسترش اسلام جنگهايی اتفاق افتاده است که به اختصار از آنها ياد مي کنيم . اين نکته را هم بايد بياد داشت که : جنگهايی که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شخصا در آن شرکت فرموده است ، "غزوه " و بقيه جنگهايی را که در زمان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) واقع شده ، "سريه " مي نامند.
غزوه بدر
در سال دوم هجرت جنگ بدر پيش آمد. در اين جنگ نابرابر تعداد لشکر دشمن 950نفر بود، با آمادگی رزمي ، اما عده مسلمانان فقط 313نفر بود. مسلمانان با نيروی ايمان و با فداکاری کامل جنگيدند و در مدتی کوتاه دشمنان خود را شکست دادند. کفار با 70کشته و 70اسير و بر جای گذاشتن غنائم جنگی بسيار فرار کردند. و دشمن سرسخت اسلام ابو جهل نيز در جنگ کشته شد. اين پيروزی سر فصل پيروزيهای ديگر شد.
تغيير قبله
در همين سال از سوی خداوند متعال ، دستور آمد مسلمانان از سوی "بيت المقدس " بسوی "کعبه " نماز بگزارند. علت اين امر آن بود که ، يهوديان نداشتن قبله ديگری را برای اسلام دين کامل ، نقص شمردند و به جهانی بودن اسلام باور نداشتند. مسجد ذو قبلتين (دارای دو قبله ) يادگار آن واقعه مهم است .
جنگ احد
يک سال بعد از جنگ بدر، دشمنان اسلام با تجهيزاتی سه برابر جنگ بدر، به قصد انتقام به سوی مدينه حرکت کردند.پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )با ياران مشورت کرد و در نتيجه قرار شد در کناره کوه احد، صف آرائی کنند. در آغاز جنگ ، مسلمانان - با عده کم ، ولی با نيروی ايمان زياد - پيروز شدند، ولی بخاطر آن که محافظان دره ای که در پشت بود، سنگر را به طمع غنيمتهای جنگی ترک کردند، شکستی بر لشکريان اسلام وارد شد و عده ای از جمله حمزه عموی دلاورپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شدند، ولی بر اثر فداکاريهای علی (علیه السلام ) که زخم بسيار برداشته بود و ديگر دلاوران و شيوه تازه ای که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )در جنگ احد به کار بست ، ديگربار مسلمانان گرد آمدند و به تعقيب دشمن زبون شده پرداختند و سرانجام اين جنگ به پيروزی انجاميد.
غزوه خندق يا ( احزاب )
جمعی از يهوديان از جمله قبيله "بنی نضير" در مدينه بسر مي بردند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در ابتدای کار، با آنان پيمان دوستی و همکاری بست ولی اينان هميشه با نفاق و دورويي ، درصدد بودند که ضربت خود را بر اسلام وارد کنند.پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با همه رافت و رحمت ، در برابر نفاق و توطئه ، گذشت نمي فرمود و منافق را تنبيه مي کرد. طايفه بنی نضير وقتی در مدينه نقشه های خود را نقش بر آب ديدند، با مشرکان مکه و چند طايفه ديگر همدست شدند و در سال پنجم هجرت ، سپاه عظيمی که شامل ده هزار نفر مرد شمشير زن بود به فرماندهی ابوسفيان به قصد ريشه کن کردن اسلام به مدينه حمله کردند. زمان آزمايش و فداکاری بود. مسلمانان با مشورت سلمان فارسی و پذيرش پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، خندقی در اطراف مدينه کندند. دشمن به مدينه آمد. يکباره با خندقی وسيع روبرو شد. يهوديان "بنی قريظه " مانند ديگر يهوديان بنای خيانت و نفاق گذاشتند. لحظه های سخت و بحرانی در پيش بود. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) با طرحهای جالب جنگی صفوف دشمن را آشفته ساخت . عمرو بن عبدود، سردار کم نظير مکه در جنگ تن به تن با علی ( علیه السلام )کشته شد، با ضربتی که از عبادت جن و انس بيشتر ارزش داشت ضربتی کاری و موثر، دشمن به وحشت افتاد. بدبينی بين مهاجمان و يهوديان - کمی آذوقه - تندبادهای شديد شبانه - خستگی زياد - همه و همه باعث شد که ، پيروزی نصيب لشکر اسلام گردد و لشکريان کفر به سوی مکه فرار کنند.
سال ششم هجرت - صلح حديبيه
پيامبر اکرم (ص ) در پی رؤيای شيرينی ديد که ، مسلمانان در مسجد الحرام مشغول انجام فريضه حج هستند. به مسلمانان ابلاغ فرمود برای سفر عمره در ماه ذيقعده آماده شوند. همه آماده سفر شدند. قافله حرکت کرد. چون اين سفر در ماه حرام انجام شد و مسلمانان جز شمشيری که هر مسافر همراه خود مي برد چيزی با خود نداشتند و از سوی ديگر با مقاومت قريش روبرو شدند و بيم خونريزی بسيار بود، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )با مکيان پيمانی برقرار کرد که به "پيمان حديبيه " شهرت يافت . مطابق اين صلح نامه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و مسلمانان از انجام عمره صرف نظر کردند. قرار شد سال ديگر عمل عمره را انجام دهند. اين پيمان ، روح مسالمت جوئی مسلمانان را بر همگان ثابت کرد. زيرا قرار شد تا ده سال حالت جنگ بين دو طرف از بين برود و رفت و آمد در قلمرو دو طرف آزاد باشد. اين صلح در حقيقت پيروزی اسلام بود، زيرا پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) از ناحيه دشمن داخلی خطرناکی آسوده خاطر شد و مجال يافت تا فرمانروايان کشورهای ديگر را به اسلام دعوت فرمايد.
نامه های رسول مکرم ( ص ) به پادشاهان
مي دانيم که به موجب آيات قرآن ، دين اسلام ، دين جهانی و پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ))، آخرين سفير الهی به جانب مردم است . بنابراين ماموريت ، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )به سران معروف جهان ، مانند: خسرو پرويز (پادشاه ايران )، هرقل (امپراطور روم )، مقوقس (فرمانروی مصر) و... نامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. نامه های حضرت که هم اکنون موجود است ، روشن و قاطع و کوتاه بود. اين نامه ها را مامورانی با ايمان ، فداکار و با تجربه برای فرمانروايان مي بردند. در اين نامه هاپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )آنها را به اسلام و کلمه حق و برادری و برابری دعوت مي کرد و در صورت نافرماني ، آنها را از عذاب خداوند بيم مي داد. همين پيامها زمينه گسترش جهانی اسلام را فراهم آورد.
جنگ خيبر
خيبر يا بهتر بگوييم وادی خيبر، هفت دژ بود، در سرزمين حاصلخيزی در شمال مدينه به فاصله سی و دو فرسنگ ، که پناهگاه مهم يهوديان بود. يهوديان بيش از پيش توطئه مي کردند و مزاحم مسلمانان بودندپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تصميم گرفت اين افراد منافق را سر جای خود بنشاند و شر آنها را دفع کند. بدين جهت دستور فرمود مسلمانان برای فتح خيبر عازم آن ديار شوند. پس از تلاش و مقاومت بسيار اين سنگرها - يکی پس از ديگری - فتح شد. پس از فتح دژهای خيبر يهوديانی که در قريه "فدک " - در 140 کيلومتری مدينه مي زيستند - بدون جنگ و مقاومت تسليم شدند و سرپرستی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را بر خود پذيرفتند. برابر قوانين اسلام ، جاهايی که بدون جنگ تسليم مي شوند مخصوصپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است . اين قريه را پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) به دخترش فاطمه زهرا (س ) بخشيد، که ماجرای غصب آن ، تا زمان عمر بن عبد العزيز در تاريخ ثبت است و ما در زندگی نامه فاطمه زهرا (س ) از آن سخن مي گوييم .
فتح مکه
در سال هشتم هجرت جريانی پيش آمد، که پيمان شکنی قريش را ثابت مي نمود. بدين جهت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تصميم گرفت مکه را فتح کند و آن را از ناپاکی بتها و بت پرستها پاک سازد. بنابراين با رعايت اصل غافلگيري ، بی آنکه لحظه فرمان حرکت و مسير و مقصد حرکت برای کسی روشن باشد، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )روز دهم ماه رمضان ، فرمان حرکت صادر فرمود. ده هزار سرباز مسلمان به حرکت آغاز کرد. شهر مکه بدون مقاومت تسليم شد.پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و مسلمانان وارد زادگاهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شدند. بتها در هم شکسته شد و اسلام به پيروزی بزرگی نائل آمد. در اين فتح ، پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) که اختيار کامل داشت و مي توانست از دشمنان سرسخت ديرين خود انتقام بگيرد، همه را مورد عفو و رحمت قرار داد و به تمام جهان ثابت کرد که هدف اسلام گسستن بندهای اسارت و بندگی از دست و پای افراد بشر است و فراخواندن آنها به سوی "الله " و نيکی و پاکی و درستي . از اين سال به بعد، گروه گروه به اسلام روی آوردند و با احکام حيات بخش و انسان ساز آن ، آشنا شدند. پس از فتح مکه ، غزوه حنين و غزوه طائف و غزوه تبوک و... اتفاق افتاد. در دو غزوه اول پيروزی با مسلمانان بود، اما در غزوه تبوک ، اگر چه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )با دشمن رو به رو نشد و نبردی نکرد، ولی يک سلسله بهره های معنوی و روانی - در اين غزوه بسيار پرمشقت - عايد مسلمانان گرديد. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )با اين سفر پر رنج ، راه را برای فتح شام و روم هموار ساخت و شيوه جنگ با قدرتهای بزرگ را به اصحاب وفادار خود آموخت .
فوت فرزند دلبند پيامبر ( ص (
در سالهای گذشته پيامبر اسلام (ص ) با مرگ سه فرزند خود به نامهای قاسم و طاهر و طيب و سه دختر به نامهای زينب و رقيه و ام کلثوم رو به رو شد و در فراق آنها متاثر گرديد. اما اين بار کودک دلبندش ابراهيم که از ماريه بود، قلب حساس پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را سخت آزرده کرد. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )در حالی که ابراهيم را در آغوش داشت و آن نو گل بوستان رسالت جان به جان آفرين تسليم مي کرد، اين کلمات آتشين را فرمود: "ابراهيم عزيز! کاری از ما برای تو ساخته نيست . مقدر الهی نيز بر نمي گردد. چشم پدرت در مرگ تو گريان و دل او اندوهبار است ، ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاری نمي سازم ...". برخی از اصحاب از گريه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تعجب ميکردند. اما پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در اين جا مثل همه مراحل ، به مسلمانان درسی بزرگ آموخت : درس مهر و محبت نسبت به اولاد. "مهر و مودت به اولاد، از عاليترين و پاکترين تجليات روح انسانی است و نشانه سلامت و لطافت آن مي باشد" پيامبر عاليقدر (ص ) پيوسته مي فرمود: (اکرموا اولادکم )، فرزندان خود را گرامی داريد و نسبت به آنها مهر بورزيد. باري ، يگانه فرزندی که از آن حضرت به يادگار ماند و رشته تابناک ولايت و امامت را - در صفحه روزگار - پايدار ساخت ، دخت ارجمند آن سرور (ص ) يعنی فاطمه زهرا (س ) زوجه وصی آن حضرت ، علی ( علیه السلام ) بود.
حجة الوداع " آخرين سفر پيامبر ( ص ) به مکه "
چند ماه از عمر پربار پيامبر عاليقدر اسلام (ص ) باقی نمانده بود. سال دهم هجرت بود.پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) اعلام فرمود: مردم برای انجام مراسم عظيم حج آماده شوند. بيش از صد هزار نفر گرد آمدند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، با پوشيدن دو پارچه سفيد، از مسجد شجره در نزديک مدينه احرام بست و مسلمانان نيز همچنين . صدای گوش نواز: لبيک اللهم لبيک ، لا شريک لک لبيک ، در فضا طنين انداز شد. هزاران نفر اين ندای ملکوتی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) را تکرار مي کردند. شکوه عظيمی بود: وحدت اسلامي ، برابری و برادری تبلور يافت . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، برای اولين و آخرين بار مراسم و مناسک حج را، به مسلمانان آموخت . اين سفر بزرگ نمايشگر ثمرات بزرگ و تلاشهای چند ساله پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )بود که جان و مال و زندگی خود را، خالصانه در راه تحقق آرمانهای اسلامی و فرمانهای الهی بذل کرد، و پيامهای الهی را به مردم جهان رسانيد. پيامبر (ص ) در سرزمين عرفات - پس از نماز ظهر و عصر - هزاران نفر از مسلمانان پاک اعتقاد را، مخاطب ساخته چنين فرمود: "ای مردم ! سخنان مرا بشنويد - شايد پس از اين شما را در اين نقطه ملاقات نکنم - ای مردم ، خونها و اموال شما بر يکديگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائيد مانند امروز و اين ماه ، محترم است و هر نوع تجاوز به آنها، حرام است ". سپس مردم را به برابری و برادری فراخواند و به رعايت حقوق بانوان سفارش کرد و از شکستن حدود الهی بيم داد و از ستمکاری و تجاوز به حقوق يکديگر بر حذر داشت و به تقوی توصيه کرد.
در صحنه غدير خم
وقتی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) و دهها هزار نفر در بازگشت به مدينه به محلی به نام غدير خم رسيدند، امين وحي ، جبرئيل بر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )وارد شد و پيام الهی را بدين صورت به پيامبر (ص ) ابلاغ کرد: "ای پيامبر، آنچه از سوی خداوند فرستاده شده به مردم برسان و اگر پيام الهی را مردم نرسانی رسالت خود را تکميل نکرده اي ، خداوند تو را از شر مردم حفظ مي کند". مردم مي پرسيدند آن چه چيزی است که کامل کننده دين است و بی آن ، دين حق کامل نيست ؟ آن آخرين اقدام پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )است برای تعيين خط وصايت و امامت . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بايد - به امر خدا - تکليف مردم را پس از خود معين کند. در زير آفتاب سوزان و در روی رملها و شنهای داغ بيابان ، ضمن خطبه بلندي ، پيامبر (ص )، حضرت علی ( علیه السلام ) را، به عنوان "ولي " و "جانشين " خود، به مردم معرفی فرمود، و به ويژه اين جمله را - که محدثان شيعه و سنی همه نقل کرده اند - گفت : من کنت مولاه فعلی مولاه ... مردم در آن روز که هجدهم ماه ذيحجه بود، با حضرت علی ( علیه السلام ) بيعت کردند. دو ماه و چند روز بعد، در اواخر صفر سال يازدهم هجري ، پيغمبر اکرم (ص ) در مدينه چشم از جهان فروبست و در جوار مسجدی که خود ساخته بود مدفون شد. اين قبر منور، امروز زيارتگاه نزديک به يک ميليارد مردم مسلمان جهان است .
عترت يا اهل بيت
همان علی ( علیه السلام ) و فرزندان پاک گوهرش و نيز فاطمه زهرا (س ) دختر بسيار عزيز و فداکارپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) است که از طرف پدر بزرگوار خود به (ام ابيها) يعنی مادر پدرش ملقب گرديد. علی ( علیه السلام )وصی و جانشين و امامی است که بارها پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) او را جانشين خود و در حکم هارون نسبت به موسی (ع ) معرفی مي فرمود و فرزندانی که از صلب علی ( علیه السلام )و بطن پاک فاطمه زهرا (س ) به وجود آمدند و آخر آنها به حضرت مهدی موعود (علیه السلام ) ختم مي شود همه معصوم و از رجس و گناه بدورند. اولاد ديگر از اين شجره طيبه نيز بسيارند و در همه جا و همه وقت منشا خير و برکت و فضل و فضيلت بوده و هستند.
زنان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )
آن وجود نازنین ورحمة للعالمین در طول عمر نه زن داشته است و اين امر رویه معمول اوضاع و احوال جامعه آن روز و موقعيت شخصی آن حضرت بوده است . پيش از اسلام تعدد زوجات به نحو گسترده و نامحدودی در ميان اقوام مختلف رواج داشته است . بعدها اسلام تا چهار زن را اجازه داد، آن هم به شرطبرقراری عدالت بين آنان . مي دانيم که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) تا 25سالگی زن نگرفت و در 25سالگی با خديجه (س (که 15سال ازپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بزرگتر بود ازدواج کرد و در حدود 25سال تنها با خديجه بود. پس از فوت خديجه (س ) با زن بيوه ديگری به نام سوده ازدواج کرد. سپس با عايشه ازدواج فرمود. زنان ديگری که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )گرفت ، به غير از سوده ، همه بعد از عايشه بودند و همه اينها بيوه زن و بزرگسال بودند. پيامبر حق و عدالت و نوبت را درباره آنها کاملا رعايت مي فرمود و با همه به مهربانی رفتار مي کرد. زنانی کهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) مي گرفت ، يا از بيوه زنانی بودند بی سرپرست که شوهرشان در جنگ شهيد شده بودند، يا از اسيران جنگی بودند که در خانه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )) با نهايت احترام زندگی مي کردند. ازدواجهایپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) عموما و بخصوص در ده سال آخر عمر، جنبه اجتماعی و تحبيب قلوب داشته است و خويشاوندی با قبيله ها برای پيوند داشتن با کسانی که مسلمان شدن آنها موجب تقويت اسلام و مسلمين بوده است ولذا بعضی از زنان را به خاطر جذب قوم وعشیره ای نیرومند به سمت اسلام ، فقط عقد نموده و تنها نام آن حضرت بعنوان داماد آن قوم وقبیله برای آنان شرافت داشته و بعضا هیچ گونه ارتباطی با آن زنان هم اتفاق نیافتاده . برخلاف آنچه برخی از دشمنان اسلام يا مستشرقين خارجی گفته اند، به هيچ وجه نظر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، مسائل جنسی و لذت جويی نبوده است - بخصوص کهپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) بنابر آنچه در قرآن آمده است ، يک ثلث و گاهی دو ثلث از شب را به عبادت و تلاوت قرآن مي گذراند - و روزها نيز در مسائل اجتماعی و جنگها اشتغالات فراوان داشته است ، و اين ازدواجها در سن جوانی نبوده است .
رفتار و خلق و خوی پيامبر ( ص)
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (صلی الله علیه وآله وسلم ) مي فرمايد: "انک لعلی خلق عظيم . براستی که بر خلق عظيمی هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتوانی چه مي تواند در حق پيامبری که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکی و بزرگواری است بگويد؟ آنچه مي گويم قطره ای است از دريا. خویپیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمين و بلکه نمونه عالی همه انسانها است و در حقيقت تجسم اسلام . پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )به همه مسلمانان با چشم برادری و با نهايت مهر و محبت رفتار مي کرد. آن چنان ساده و بی پيرايه لباس مي پوشيد و بر روی زمين مي نشست و در حلقه ياران قرار مي گرفت که اگر ناشناسی وارد مي شد، نمي دانست پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم ) کدام است . در عين سادگي ، به نظافت لباس و بدن خيلی اهميت مي داد. وضوی پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )هميشه با مسواک کردن دندانها همراه بود. از استعمال عطر دريغ نمي فرمود. هميشه با پير و جوان مؤدب بود. هميشه در سلام کردن پيش دستی مي کرد. تبسم نمکينی هميشه بر لبانش بود، ولی از بلند خنديدن پرهيز داشت . به عيادت بيماران و تشيع جنازه مسلمانان زياد مي رفت . مهمان نواز بود. يتيمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار مي داد. دست مهر بر سر يتيمان مي کشيد. از خوابيدن روی بستر نرم پرهيز داشت و مي فرمود: "من در دنيا همچون سواری هستم که ساعتی زير سايه درختی استراحت کند و سپس کوچ کند". با همه مهر و نرمی که با زيردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسيار شدت عمل نشان مي داد. در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمي داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزديکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قريش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند. از زر و زيور دنيا دوری مي کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بين مردم تقسيم مي کرد و با آن که فرمانروا و پيامبر خدا بود، هرگز سهمی بيش از ديگران برای خود برنمي داشت . براستی آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق برای همگان بود.